کد مطلب:314103 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:186

مادر عنبر با توسل به حضرت ابوالفضل العباس فرزند گمشده اش را پیدا کرد
مؤلف كتاب «گلستان معارف» آقای غلامرضا اسدی مقدم می گوید:

زمانی كه در دزفول بودم، زنی در همسایگی ما می زیست كه تنها یك پسر به نام «عنبر» داشت. شوهرش آن زمان وفات كرده بود و مع الاسف به علت نامعلومی این تنها پسر نیز از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. خانم مزبور، حدود بیست سال، تنها با فقر و فلاكت و گریه و زاری سر كرد، تا اینكه یك سال وی همراه دو زن دیگر از آشنایان برای زیارت عتبات به عراق رفت.

روزی در كربلا بعد از زیارت امام حسین علیه السلام به زیارت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می روند، مادر عنبر به شدت گریه می كند و در حالی كه فرزند مفقودشده ی خود را از آن حضرت می خواهد، بی هوش می شود. آن دو زن او را از حرم خارج كرده، درصدد برمی آیند به دكتر برسانند. كنار خیابان، تاكسی را صدا می زنند راننده آنها را سوار كرده، می پرسد: كجا می روید؟ می گویند: این زن كه



[ صفحه 506]



پسرش گم شده است در حرم گریه ی زیاد كرده و از حال رفته است، می خواهیم او را به دكتر برسانیم. راننده می پرسد شما اهل كجایید؟ می گویند: اهل دزفول. می پرسد: كدام محله؟ پاسخ می دهند: محله ی مسجد. می پرسد: اسم این زن چیست؟ می گویند: فلان. می پرسد اسم پسر گمشده اش چیست؟ می گویند: عنبر.

راننده، كه فردی غیر از عنبر نبوده است، در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، ماشین را كنار خیابان خاموش كرده می گوید: من عنبرم، و این خانم هم مادر من است. هر دو پیاده می شوند و مادر، عنبر را می شناسد. یكدیگر را به آغوش می كشند و عنبر آنها را به منزلش می برد! [1] .


[1] گلستان معارف، ج 2، ص 176.